آمد و در عمق دلها جاگرفت
نور خود از عالم بالا گرفت
در شبی تاریک،ماه عرشیان
برزمین آمد دل از دنیا گرفت
ماه آهسته به زیر ابر شد
او،ز شرم روی او،رو را گرفت
بر فراز کهکشان معرفت
با دو خورشید درخشان پا گرفت
ساغر عشق از دل مینا کشید
از کف ساقی حق،صهبا گرفت
شد زبان عاجز ز وصفش بیگمان
چون به گلزار وفا ماوا گرفت
آب را بر آب داد و تشنه رفت
آبرو را از رخ دریا گرفت
غم چرا باید ز روز واپسین
مهر او از جان همه غمها گرفت
نیست تنها قلب محزون جای او
آمد و در عمق دلها جاگرفت
احمد قنبری نیا(محزون کرمانی)
يادم ز و فاي اشجع ناس آيد
از چشم ترم سوده الماس آيد
آيد به جهان اگر حسين دگري
هيهات برادري چو عباس آيد
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب...